ورد سحری
امشب سرم شلوغ است. غمهایی که قورت میدهم. خندههایی که به لبم میخشکند. تنهاییهایی که چشمه اشک میشوند. کسی که باید باشد و نیست. بایدهایی که هستند و نباید باشند... اینها مهمان من هستند در این شب عید.
چرا شادی و غم من، با مردم نمیسازد؟
نوشته شده در پنج شنبه 88/8/7ساعت
11:55 عصر توسط سحر| نظرات ( ) |